vasael.ir

کد خبر: ۸۸۴۱
تاریخ انتشار: ۱۳ تير ۱۳۹۷ - ۱۶:۴۸ - 04 July 2018
حجت‌الاسلام نعیمیان تبیین کرد/ بخش دوم

فقه حزب| امکان سنجی تصرف در مقوله‌های وارداتی از تمدن غرب

وسائل ـ اگر تحزب را امری وارداتی و اقتباسی تلقی کنیم و بگوییم که در تجربه تمدنی اسلامی یا اصلا با مقوله تحزب ما سر و کار نداشتیم یا دست کم بگوییم نوع فعالیت های سیاسی و تشکل های سیاسی به گونه ای نبوده است که الان ما در عالم غرب با آن مواجه هستیم، مسأله اساسی باز تغییر نمی کند؛ چرا که ارادی بودن، اعتباری بودن، تغییر پذیری، تنوع پذیری و مقوله تصرف پذیری را می‌توان همچنان به خاطر سپرد و با هم تعامل کرد و این احتجاج می‌شود.

حزب تشکلی سیاسی مستقل از دولت یا برگرفته از دولت و مبتنی بر ایدئولوژی معین و دارای مدیریت رهبران است که پشتیبانی توده مردم را دارا می‌باشد و برای رسیدن به قدرت سیاسی، فعالیت تشکیلاتی و سازماندهی دارد؛ بنابراین حزب در جوامع غربی دارای ایدئولوژی غربی و قدرت محور است و برای کسب قدرت و جلب توده‌های مردم از ابزارهای مختلفی بهره می‌برد؛ در همین راستا سلسه مباحثی از حجت‌الاسلام ذبیح الله نعیمیان، عضو هیأت علمی پژوهشگاه اندیشه سیاسی اسلام در چند بخش تقدیم خوانندگان می‌شود.

 

بررسی ماهیت حزب از طریق عرف

یکی از مسائل مهم در زمینه فقه و مباحث مربوط به فقه سیاسی این است که موضوعاتی مانند تحزب از چه ماهیتی برخوردارند؛ آیا می‌توان گفت که تحزب موضوعی است که محتوا، معنا و ماهیت آن را از عرف گرفت؛ در واقع تعبیر رایجی که مطرح می‌شود که موضوعات عرفی از عرف گرفته می‌شوند.

این در زمینه مقولاتی مانند تحزب دموکراسی حکومت و سایر موارد این چنینی آیا به صورت تام و تمام به این صورت مورد توجه قرار گیرد و این موضوع باید از عرف بیرونی گرفته شود یا نه و نکات و ملاحظات دیگری در این زمینه می شود، مطرح کرد و اگر بخواهیم ماهیت این موضوعات را از طریق عرف بازشناسیم.

آیا باید از عرف عمومی موضوعات را گرفت یا از عرف متخصص؟ برای پاسخ به این مسأله نیازمند این هستیم که بین موضوعات عینی و موضوعات اعتباری تمایز قائل شویم؛ اگر به رغم اینکه فی الجمله می‌توان گفت، باید این موضوعات را از طریق عرف گرفت؛ اما نکته اساسی این است که این نکته چگونه بوجود می آیند؟

موضوعات عینی از ویژگی تعین خارجی برخوردار هستند و از ماهیت عینی برخوردارند؛ اما مقوله های این چنینی را می‌توان گفت از این ویژگی برخوردارند که ماهیتی اعتباری و ساختنی و جعلی برخوردارند، اگر این موضوعا از چنین ویژگی ای برخوردار باشند، این امر مستلزم این است که ویژگی دیگری نیز در میان آید و آن این هست که این موضوعات دائر مدار اراده انسانها هستند و اراده انسانها نیز می‌تواند بر اساس غایات و مقاصدی لحاظ شوند که با توجه به انگیزه ها تمایلات و بینش‌های انسانی تحقق پیدا می کند.

اگر این مسأله را مد نظر قرار دهیم، می‌توانیم توجه عمیق‌تری به ماهیت تحزب پیدا کنیم، اگر یک امری مانند تحزب حکومت و سایر مقوله ها از ماهیت اعتباری برخوردار باشد و جعلی باشد هم اراده آزاد انسان در آن تاثیر دارد و هم به یک صورتی ویژگی‌های بیرونی که در مسائل انسانی به چشم می خورد، ملاحظات بیرونی می‌توانند در شکل گیری موضوعات دخیل باشند، تحزب فعالیت انسانی است که از برآیند نوعی از همکاری‌های افراد متعدد در یک نهاد و یک تشکیلات و با تکیه بر قانون و مقرراتی است که این قانون و مقررات توسط خود انسانها مورد توجه و جعل قرار می گیرد.

بنابراین اگر ما انسان‌هایی با فرهنگ‌های مختلف را در نظر بگیریم، می‌توانیم پیش‌بینی کنیم ماهیت و چگونگی شکل‌گیری این تشکل ها بر اساس فرهنگ ها و ارزش‌هایی که مورد قبول هر یک از جوامع و فرهنگ هاست بتواند تغییر کند؛ یعنی درست است که موضوع تحزب یا حکومت یا دموکراسی پس از آنکه تبدیل به موضوع شدند می‌توانیم در مورد حکم آنها صحبت کنیم.

اما نمی توان از این مسأله غفلت کرد که شکل‌گیری و تعریف این موضوعات خود می‌تواند متکی بر ارزش‌های متنوعی باشد که از خلال اراده آزاد انسان‌های دخیل در شکل گیری این امور بتواند به انحاء گوناگونی جعل و اعتبار شوند؛ در واقع ساختن و تعریف مقوله‌ای به عنوان تحزب می‌تواند براساس فرهنگی مانند فرهنگ اسلام با ارزش‌های متفاوتی از ارزش‌هایی که دموکراسی غربی مقتضی شکل دهی تحزب است، تحقق پیدا کند.

اگر اینگونه بیندیشیم این مسأله مطرح می شود که کدام یک از این اعتبارها را باید در شناخت و تعریف این موضوع معیار قرار داد، آیا باید فقط تحزب برآمده از ارزش‌های اسلامی و تشکلی که بر اساس غایات و ارزشها و اهداف اسلامی توسط مسلمانان تعریف شده را تحزب بنامیم و تحزب غربی را امری ناصحیح تلقی کنیم یا اطلاق مفهوم تحزب بر تشکلی که برآمده از ارزش‌های متمایزی از ارزش‌های اسلامی است آن را باید تلقی و اعتباری در واقع اطلاقی مجازی بدانیم، یا برعکس آیا باید تعریف غربی از تحزب را مد نظر قرار دهیم و تحزب اسلامی را تعبیری تناقض آمیز یا مجازی یا دست کم تعبیری بدانیم که اشاره به امر ناصحیح یا ناقصی از تحزب غربی را می‌توان در آن لحاظ کرد.

کسانی که بر تجربه بشری تمدن غربی تکیه بیش از اندازه‌ای دارند، در این مقوله شکل درست کامل و اساسی از تحزب را از عالم غرب وام گرفته و براساس آن مفهوم تحزب اسلامی را امری مجازی تعبیری مجازی یا در واقع مشیر به مصداقی ناقص یا ناکارآمد یا تحریف یافته از نسخه غربی تلقی خواهند کرد.

مشابه این امر درباره سایر مفاهیمی که از ماهیت اعتباری و ساختنی و جعلی برخوردار هستند و از تمدن غرب وام گرفته می‌شوند نیز این امر رخ می دهد؛ برای پاسخ به اینکه حکم تحزب و دموکراسی و دولت چیست، نیازمند این هستیم که موضوع آن را بازشناسیم.

اما اگر این موضوع را به گونه ای مورد توجه قرار دهیم که تعریف ثابتی دارد و همینطور تعریف عینی واحدی دارد نتیجه منطقی خواهد بود که اطلاق‌های دیگر باید تحلیل دیگری شوند و نسخه ثانوی محسوب شوند؛ یعنی تحزب اسلامی یا مجاز خواهد بود، اشاره به تعبیر قبلی عرض می کنم.

اگر بخواهیم یک ویژگی دیگر برای مقوله های اعتباری باز شناسیم، مقوله تنوع پذیری آنهاست، بر اساس این توضیح که امور اعتباری می‌توانند برآمده از ارزش‌های خاصی باشند و قطعا بلکه بیش از امکان بگوییم که حتما چنین است مقوله ای که در فرهنگ دینی ساخته می شود و بعد قرار است، حکم آن را بررسی کنیم.

در واقع اینگونه نیست که آن حکم از ابتدا نبوده و ابتداء باید موضوع ساخته شوند، احکامی پیش از این ما داریم، در فرهنگ دینی ارزش‌هایی داریم و غایاتی داریم، این غایات انسان را در مسیر خاصی به حرکت در می آورند، در مسیر ساختن چنین موضوعاتی آن احکام دخیل خواهند بود؛ بنابراین صرفا اینگونه نیست که بگویید اول موضوع باید بیاید تا ما حکم آن را بگوییم.

ما احکام متنوعی داریم یک حکم یا چند حکم در کنار یکدیگر جهت دهنده انسانهایی هستند که می خواهند از مقوله ای به عنوان تحزب یا هر عنوان دیگری یاد کنند و آن را در فرآیند مشارکت سیاسی بکار گیرند؛ اگر تحصیل قدرت به صورت مطلق در اسلام جایز باشد، تحزب می‌تواند مقوله ای باشد که دایره ارزشی او وسیعتر باشد و می‌تواند به صورت مطلق در خدمت تحصیل قدرت باشد.

اما اگر تحصیل قدرت در فضای ارزش دینی این اجازه را به مکلفان و انسانها ندهند که به هر نحوی که خواستند به دنبال کسب قدرت بروند، این مقتضی آن است که تحزب نیز از ابتدا اگر بخواهد رنگ و بوی دینی و اسلامی داشته باشد، نمی‌تواند به صورتی تعریف شود که تحصیل قدرت از طریق آن به صورت مطلق انجام گیرد.

بنابراین وقتی که مقوله حزب تحقق یافت حکم آن این نیست که بعد از تشکیل موضوع ما به فکر استنباط حکم باشیم، بلکه چنین مقوله ای حکم خود را به صورت پیشینی به همراه دارد؛ چرا که بر اساس ارزش‌های دینی شکل گرفته است؛ اما اگر بخواهد چنین موضوعی در عالم اندیشه سکولار شکل گیرد، غایات و ارزش‌های اندیشه سکولار فرهنگ سکولار به صورت مطلقی به شکل‌گیری این مقوله مدد خواهد رساند.

 

تنوع پذیری موضوعات اعتباری

بنابراین ما می‌توانیم از ویژگی تنوع پذیری از موضوعات اعتباری سخن در میان آوریم، در نتیجه هر فرهنگی و هر ارزشی می‌تواند یک مقوله را به صورت خاصی رقم زند، ممکن است اینجا این اشکال مطرح شود که اگر شما سخن از یک موضوع می‌کنید، پس موضوع به صورت مشترک در هردو فرهنگ وجود دارد و شما می‌گویید این موضوع در فرهنگ الف اینگونه است، در فرهنگ ب اینگونه است؛ پس موضوع را به صورت پیشینی لحاظ کردید؛ در پاسخ باید گفت اینجا از باب ضیق خناق و صرف تعبیر است.

وقتی که می گوییم موضوع الف در دو فرهنگ چگونه شکل می گیرند، صرفا این تعبیر موضوع به عنوان مشیر است، لزوما به این معنا نیست که از ماهیت یکسان یا کاملا یکسانی برخوردارند و می گوییم این موضوع در فرهنگ الف یا در فرهنگ ب چگونه است، نه با تسامح یاد می کنیم؛ چرا که اصلا اساس بحث ما بر این اساس دارد شکل می گیرد که هر فرهنگی می تواند موضوع خاصی را تعریف کند، آری، می توان از این نکته صحبت کرد که این موضوعات یک عنوان عامی پیدا کنند، بخاطر مشابهت‌های فراوانی که دارند یک عنوان مشترک پیدا کنند.

اما وجوه اختلاف آنها نیز نمی تواند مورد غفلت قرار گیرد و این وجوه اختلاف برآمده از ارزش‌های متفاوتی است که در هر فرهنگی وجود دارد نکته و ویژگی دیگری که در مورد امور اعتباری می توان از این یاد کرد، این است که این امور تغییر ناپذیرند؛ یعنی هر اموری مانند تحزب می‌تواند بر اساس تجربه بشری در هریک از فرهنگ‌ها و تمدن‌ها و نیز بر اساس بازخوانی ارزش‌ها یا حتی تغییر ارزش‌ها در یک تمدن مورد بازخوانی قرار گیرند.

در واقع باز تعریف شوند اگر در تمدن غربی ارزش‌های دینی در سده هایی حاکمیت داشت مقوله ای که به عنوان تشکل سیاسی می توان از آن به عنوان حزب یاد کرد، می‌تواند در مسیر تاریخ تغییر پیدا کند؛ یعنی اگر ارزش‌های دینی کنار برود و ارزش‌های سکولار در تمدن غربی جای آن را بگیرند، نوع مشارکت گروهها یا آحاد شهروندان می تواند در تشکل های مزبور تغییر یافته و ماهیت چنین حرکت‌ها و تشکلات سیاسی معطوف به قدرت از تغییرات گوناگونی برخوردار شوند.

آیا نمی‌توان گفت که یک گوهر مشترک در مقوله تحزب وجود دارد که مثلا معطوف بودند یک تشکل سیاسی بودن یک تشکل به این امر کمک می کند که ما آن را معطوف به قدرت بدانیم و این ویژگی‌ها هم در مسیر تاریخی می تواند تغییر کند و از تغییرپذیری چندانی برخوردار نباشد و هم عین همین تعریف را ما در تشکل های سیاسی در داخل تمدن‌های اسلامی مورد بازشناسی سراغ گیریم و بگوییم که بله تشکلهای سیاسی که معطوف به قدرت بودند.

اینها از مقوله حزب هستند، در پاسخ باید گفت اگر بخواهیم به این حد از وجه اشتراک توجه کنیم، بله می توان گفت که نوعی ثبات و همینطور یکسانی مقوله ای برخوردار است؛ اما در هر حال نمی توان این چنین مواردی را از مقوله اعتباری بودن و جعلی بودن و ساختنی بودن به دور دانست و اگر چنین باشد می توان معطوف به قدرت بودند یک تشکل سیاسی را به انجاء مختلف تعریف کرد.

به گونه ای که تفاوت‌های جدی ما در آنها سراغ بگیریم، یعنی در فرهنگ دینی و بویژه فرهنگ اسلامی قدرت بذاته ارزشی نداشته باشد و تنها ما بتوانیم و ناگزیر باشیم؛ بر اساس ارزشهای دینی آن را تعریف کنیم پیگیری و پی جویی قدرت نمی‌تواند به صورت مطلق و برخوردار از ارزش ذاتی باشد، تنها می تواند ارزش ابزاری داشته باشد که در خدمت ارزشهای متعالی باشد.

اما اگر در فرهنگ سکولار این عطف توجه به قدرت از ارزش ذاتی برخوردار باشد و آن را بتوانیم به صورت مطلق تعریف کنیم که با هرگونه فعالیتی سازگار باشد، این را می‌توان تفاوتی بسیار مهم و جدی تلقی کرد؛ بنابراین دو گونه تجربه بشری را می‌تواند سراغ گرفت که در دو تمدن وجود داشته باشد.

اشکال دیگری که در اینجا ممکن است با توجه به این دو ویژگی مطرح کرد این است که اگر در یک تمدنی مانند تمدن غرب مقوله ای مانند تحزب شکل گیرد و ما بخواهیم در یک تمدن دیگر از تمدنی مانند تمدن غرب آن را وام گیریم، با مؤلفه و ویژگی دیگری می‌توانیم مواجه شویم و آن این است که امکان تصرف در مقوله ای که از تمدن دیگری وام گرفته شده است را می توان مورد توجه قرار داد.

 

امکان سنجی تصرف در مقوله‌های وارداتی

آیا اگر تجربه ای در تمدن غرب وجود داشته باشد یا در تمدن اسلامی وجود داشته باشد و تمدن دیگر بخواهد آن را اقتباس کند، آیا نمی توان گفت که امکان تصرف در آن وجود دارد می توان دو مبنا را سراغ گرفت، قبلا گفته شد که برخی نسبت به چنین مقوله ها این تلقی را دارند که این امور اموری صرفا روشی نیستند؛ بلکه از ماهیت ارزشی روشی برخوردارند، اگر چنین مبنایی را ما پررنگ کنیم، به ناگزیر باید امکان تصرف را منتفی دانست؛ اما اگر مبنای روشی را اگر چنین مقوله هایی به امور صرفا روشی تقلیل دهیم، امکان تصرف در آنها پررنگتر خواهد بود.

اما این نکته را هم می توان افزود که اگر مقوله های این چنین را ما از سنخ امور ارزشی روشی بدانیم، آیا از ویژگی اعتباری و جعلی بودن آنها غفلت نکرده‌ایم؛ اگر تحزب امری عینی نیست که تحقق تکوینی پیدا کرده باشد و خالق متعال آن را به صورت عینی خلق کرده باشد، می توان به ناگزیر از امکان ساختن و تعریف آن سخن گفت.

بنابراین می‌توان مقوله ارادی بودن تغییرپذیر بودن و تنوع پذیر بودن را به اینجا رساند که آنها مقتضی امکان تصرف در چنین مقوله هایی را بتوان مطرح کرد، آری می توان گفت بخاطر ویژگی های خاصی که در یک تمدن مانند تمدن غربی و نحوه تعریف این مقوله ها به وجود آمده است، شاید بتوان گفت که باز تعریف اینها و جداسازی ویژگی‌هایی که در بستر تمدنی در این مقوله بوجود آمده است، دشوار باشد؛ اما نمی توان به صورت مطلق این مسأله را مطرح کرد که امکان تصرف در چنین مقوله‌هایی وجود ندارد.

بنابراین می توان الگوی نظریه دوم را تقویت کرد، اگر با این ویژگی‌ها بخواهیم تحزب را امری وارداتی و اقتباسی تلقی کنیم و بگوییم که در تجربه تمدنی اسلامی یا اصلا با مقوله تحزب ما سر و کار نداشتیم یا دست کم بگوییم نوع فعالیت های سیاسی و تشکل های سیاسی به گونه ای نبوده است که الان ما در عالم غرب با آن مواجه هستیم، مسأله اساسی باز تغییر نمی کند؛ چرا که ارادی بودن، اعتباری بودن، تغییر پذیری، تنوع پذیری و مقوله تصرف پذیری را می‌توان همچنان به خاطر سپرد و با هم تعامل کرد و این احتجاج می‌شود.(ادامه دارد...)/403/م

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۴ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۹:۳۲
طلوع افتاب
۰۶:۱۳:۳۶
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۵۰
غروب آفتاب
۱۹:۵۳:۲۲
اذان مغرب
۲۰:۱۱:۳۰